معنی کرده داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
کرده داشتن
عملی را انجام دادن
عملی را انجام دادن
تصویر کرده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اراده داشتن
صاحب عزم و اراده بودن توانایی اعمال نظر و بر سر عقیده خود ایستادن داشتن، قصد کردن آهنگ کردن
صاحب عزم و اراده بودن توانایی اعمال نظر و بر سر عقیده خود ایستادن داشتن، قصد کردن آهنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تردد داشتن
تردد داشتن
آمد و شد داشتن رفت و آمد کردن
آمد و شد داشتن رفت و آمد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صرفه داشتن
صرفه داشتن
فایده داشتن سود اشتن
فایده داشتن سود اشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر عرضه داشتن
عرضه داشتن
عُرضِه داشتَن
اظهار کردن، بیان کردن، ارائه دادن، نشان دادن، عرضه کردن
اظهار کردن، بیان کردن، ارائه دادن، نشان دادن، عرضه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عرضه داشتن
عرضه داشتن
به آگاهی رساندن، نشان دادن نمایاندن کاری بودن
به آگاهی رساندن، نشان دادن نمایاندن کاری بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کرمک داشتن
کرمک داشتن
موذی بودن، شهوی بودن
موذی بودن، شهوی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کرسی داشتن
کرسی داشتن
هم نواخت بودن، تخت داشتن، پایه داشتن
هم نواخت بودن، تخت داشتن، پایه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مردم داشتن
مردم داشتن
بخوشی و نیکی رفتار کردن: و بر عادت عدل خویش هر جای مردم بداشت
بخوشی و نیکی رفتار کردن: و بر عادت عدل خویش هر جای مردم بداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر صرفه داشتن
صرفه داشتن
((~. تَ))
فایده داشتن
فایده داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویر کراهت داشتن
کراهت داشتن
((~. تَ))
نفرت داشتن، ناپسند بودن
نفرت داشتن، ناپسند بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویر کینه داشتن
کینه داشتن
کینِه داشتَن
دشمنی داشتن
دشمنی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر اراده داشتن
اراده داشتن
Will
Will
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
хотеть
хотеть
دیکشنری فارسی به روسی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
wollen
wollen
دیکشنری فارسی به آلمانی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
хотіти
хотіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
chcieć
chcieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
想要
想要
دیکشنری فارسی به چینی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
querer
querer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
volere
volere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
querer
querer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
vouloir
vouloir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
willen
willen
دیکشنری فارسی به هلندی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
ต้องการ
ต้องการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
ingin
ingin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
مرونةٌ
مَرُونَةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
इच्छा करना
इच्छा करना
دیکشنری فارسی به هندی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
לרצות
לרצות
دیکشنری فارسی به عبری
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
意図する
意図する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
원하다
원하다
دیکشنری فارسی به کره ای
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
istemek
istemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
kutaka
kutaka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
চাওয়া
চাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
اراده داشتن
اِرادِه داشتَن
چاہنا
چاہنا
دیکشنری فارسی به اردو
پره داشتن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار